جدول جو
جدول جو

معنی هم تگی - جستجوی لغت در جدول جو

هم تگی
(هََ تَ)
برابری. با هم پیش رفتن:
هرکه را با اختری پیوستگی است
مر ورا با اختر خود هم تگی است.
مولوی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم بستگی
تصویر هم بستگی
هم بسته بودن، رابطه، ارتباط اشیا با یکدیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همیشگی
تصویر همیشگی
دائمی، به طور مداوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم تنگ
تصویر هم تنگ
هر یک از دو لنگۀ بار که با هم برابر و هم وزن است، کنایه از هم سنگ، هم وزن، برابر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم رای
تصویر هم رای
دو یا چند تن که دارای یک رای و عقیده باشند. هم داستان، یک دل
فرهنگ فارسی عمید
(هََ تَ)
رفیق و همراه. (برهان) :
نام او هم تگ است با تقدیر
گام او همره است با تیسیر.
سنائی.
چو مرکب گرم کرد ازپیش یاران
برون افتاد از آن هم تگ سواران.
نظامی.
، هم دو. هم سرعت. دارای شتاب برابر در دویدن:
در فکرت اعمال هنر همدل اسرار
بر ساحت میدان خرد هم تگ اوهام.
مسعودسعد.
که با شبدیز کس هم تگ نباشد
جز این گلگون اگر بدرگ نباشد.
نظامی.
گوی برده زهم تگان طللش
برده گوی از همه تنش کفلش.
نظامی.
چو مرکب گرم کرد از پیش یاران
برون افتاد از آن هم تگ سواران.
نظامی.
کودکان چون نام بازی بشنوند
جمله با خرگور هم تگ میشوند.
مولوی
لغت نامه دهخدا
یکدیگر: مومنان آیینه همدیگرند این خبر می از پیمبر (صلی الله علیه وآله) آورند. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همیشگی
تصویر همیشگی
پیوستگی، دوام، مداومت، دائماً
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم سری
تصویر هم سری
صمیمیت محرم بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم سنگی
تصویر هم سنگی
هم وزنی، همشانی همرتبگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم سنی
تصویر هم سنی
هم سن بودن همسالی
فرهنگ لغت هوشیار
دو یا چند کس که با هم در دو (دویدن) همراهی کنند: ... با کسان که کفاء ت ایشان ندارد خود را هم تگ و هم عنان سازد، رفیق راه همراه: ما و مجنون بره بادیه هم تگ (هم تگ) بودیم قدمی چند ز همراهی ما دور افتاد. (شریف)
فرهنگ لغت هوشیار
نسبت دو لنگه بار بهم عدیل، هم قدر هم سنگ معادل برابر: دیگر روز مادر شیر این حدیث تازه گردانید و گفت: زنده گذاشتن فجار هم تنگ کشتن اخبار است. توضیح تنگ بمعنی عدل است که یک لنگه باز باشد و همچنانکه دو لنگه بار باهم مساوی است دو هم تنگ بیک اندازه اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همبستگی
تصویر همبستگی
اتصال و ارتباط بین دو چیز، بستگی، پیوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
دارای یک رای و اندیشه بودن، اتفاق اتحاد، صمیمیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم دهی
تصویر هم دهی
کسی که با دیگری در سکوت یک ده اشتراک دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم رنگی
تصویر هم رنگی
دارای رنگ مشترک بودن، دارای سجیه و عادت مشترک بودن
فرهنگ لغت هوشیار
رفاقت هم نفسی، هم زبانی هم سخنی، هم پیالگی، حالت دو غواص که دم ونفس هر دو موافق باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همیشگی
تصویر همیشگی
((هَ شِ))
پیوستگی، مداومت، جاویدان بودن، ابدیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همیشگی
تصویر همیشگی
منسوب به همیشه، دایمی، همیشه، همواره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همبستگی
تصویر همبستگی
وحدت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همریگی
تصویر همریگی
توارث، وراثت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همسنگی
تصویر همسنگی
موازنه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همیشگی
تصویر همیشگی
دایمی، دایم، مداوم، ابدیت، ابد، ابدی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
Congeniality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از همیشگی
تصویر همیشگی
Perennial
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از همبستگی
تصویر همبستگی
Correlation, Solidarity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
cordialidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از همیشگی
تصویر همیشگی
perene
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از همبستگی
تصویر همبستگی
correlação, solidariedade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از همیشگی
تصویر همیشگی
perenne
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از همبستگی
تصویر همبستگی
correlación, solidaridad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
congenialidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
serdeczność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از همیشگی
تصویر همیشگی
wieloletni
دیکشنری فارسی به لهستانی