رفیق و همراه. (برهان) : نام او هم تگ است با تقدیر گام او همره است با تیسیر. سنائی. چو مرکب گرم کرد ازپیش یاران برون افتاد از آن هم تگ سواران. نظامی. ، هم دو. هم سرعت. دارای شتاب برابر در دویدن: در فکرت اعمال هنر همدل اسرار بر ساحت میدان خرد هم تگ اوهام. مسعودسعد. که با شبدیز کس هم تگ نباشد جز این گلگون اگر بدرگ نباشد. نظامی. گوی برده زهم تگان طللش برده گوی از همه تنش کفلش. نظامی. چو مرکب گرم کرد از پیش یاران برون افتاد از آن هم تگ سواران. نظامی. کودکان چون نام بازی بشنوند جمله با خرگور هم تگ میشوند. مولوی
رفیق و همراه. (برهان) : نام او هم تگ است با تقدیر گام او همره است با تیسیر. سنائی. چو مرکب گرم کرد ازپیش یاران برون افتاد از آن هم تگ سواران. نظامی. ، هم دو. هم سرعت. دارای شتاب برابر در دویدن: در فکرت اعمال هنر همدل اسرار بر ساحت میدان خرد هم تگ اوهام. مسعودسعد. که با شبدیز کس هم تگ نباشد جز این گلگون اگر بدرگ نباشد. نظامی. گوی برده زهم تگان طللش برده گوی از همه تنش کفلش. نظامی. چو مرکب گرم کرد از پیش یاران برون افتاد از آن هم تگ سواران. نظامی. کودکان چون نام بازی بشنوند جمله با خرگور هم تگ میشوند. مولوی
دو یا چند کس که با هم در دو (دویدن) همراهی کنند: ... با کسان که کفاء ت ایشان ندارد خود را هم تگ و هم عنان سازد، رفیق راه همراه: ما و مجنون بره بادیه هم تگ (هم تگ) بودیم قدمی چند ز همراهی ما دور افتاد. (شریف)
دو یا چند کس که با هم در دو (دویدن) همراهی کنند: ... با کسان که کفاء ت ایشان ندارد خود را هم تگ و هم عنان سازد، رفیق راه همراه: ما و مجنون بره بادیه هم تگ (هم تگ) بودیم قدمی چند ز همراهی ما دور افتاد. (شریف)
نسبت دو لنگه بار بهم عدیل، هم قدر هم سنگ معادل برابر: دیگر روز مادر شیر این حدیث تازه گردانید و گفت: زنده گذاشتن فجار هم تنگ کشتن اخبار است. توضیح تنگ بمعنی عدل است که یک لنگه باز باشد و همچنانکه دو لنگه بار باهم مساوی است دو هم تنگ بیک اندازه اند
نسبت دو لنگه بار بهم عدیل، هم قدر هم سنگ معادل برابر: دیگر روز مادر شیر این حدیث تازه گردانید و گفت: زنده گذاشتن فجار هم تنگ کشتن اخبار است. توضیح تنگ بمعنی عدل است که یک لنگه باز باشد و همچنانکه دو لنگه بار باهم مساوی است دو هم تنگ بیک اندازه اند